88/8/19
1:38 ص
در چشم هایت؛این جمع اضداد
یک جا نشسته ست،آهو و صیاد
یک جا نشسته ست روی لبانت
لبخند شیرین، فریاد فرهاد
در گریه هایت ، سرمای بهمن
در خنده هایت ،گرمای مرداد
پیشانی تو نور ست و ایمان
زلف سیاهت کفرست و بیداد
آشفته گیسو!در گیسوانت
بر باد باد این دنیای آباد
...پایان گل را بهتر کدام ست؟
افتاده بر آب؟ یا رفته بر باد؟
عجیب دنیایی است دنیای ما...دامپزشکی خوانده ام!...تا آخر دکترای درد!!اما....غزل دوست همیشه های من است؛... در لحظاتی که دارو کفاف نمی دهد ...نوشداروی غزل از راه می رسد. هنرجوی سینما هم هستم... ... جرایم دیگری هم مرتکب شده ام.